سهراب...
واقعامن نمیفهمم دیواری کوتاه ترازدیوارسهراب گیر نمیاد که هی شعرای اونوبرمیدارن عوض میکنن؟مثلا:
هر کجا هستم، باشم به درک! من که بايد بروم! پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت! من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد! تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... کار را بايد جست. کار بايد خود پول. کار بايد کم و راحت باشد! فک و فاميل که هيچ... با همه مردم شهر پي کار بايد رفت! بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است! پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم کو؟ چه کسي بود صدا کرد زورو؟
یامثلا:
شایدانروز که سهراب نوشت تاشقایق هست زندگی بایدکردخبری ازدل.....
وچرت وپرت های دیگه که چی مثلاهدفشون چیه؟
(+:زنده بودکم زجرکشیده دست ازمردشم برنمیدارن)
+ نوشته شده در سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 0:45 توسط نجوای دل
|